حمید درج؛ کاظم نورانی بنام
چکیده
ایران و عربستان همواره بهعنوان دو بازیگر رقیب منطقهای که به توسعه قلمروی نفوذ خود در خاورمیانه مبادرت میورزند، مطرح هستند. در این راستا؛ بحرین یکی از صحنههای مهم برای تقابلجویی و زورآزمایی ایران و عربستان در منطقه محسوب میشود. تحولات جهان عرب پس از سال 2011 میلادی، تأثیرات عمیقی بر نظم و معادلات قدرت در بحرین بر جای گذاشته ...
بیشتر
ایران و عربستان همواره بهعنوان دو بازیگر رقیب منطقهای که به توسعه قلمروی نفوذ خود در خاورمیانه مبادرت میورزند، مطرح هستند. در این راستا؛ بحرین یکی از صحنههای مهم برای تقابلجویی و زورآزمایی ایران و عربستان در منطقه محسوب میشود. تحولات جهان عرب پس از سال 2011 میلادی، تأثیرات عمیقی بر نظم و معادلات قدرت در بحرین بر جای گذاشته است. در این رابطه، با توجه به هویت اسلامی- شیعی معترضان در بحرین و تعاملات معنوی بسیار نزدیک آنها با ایران، با روی کار آمدن گروههای شیعی در این کشور، تهران به قدرت و نفوذ فزایندهای در صحنه سیاست بحرین دست خواهد یافت. از طرفی، هرگونه تغییر در ساختار حکومتی این امیرنشین تأثیر تعیینکنندهای بر ساختار پادشاهی عربستان خواهد گذاشت. ازآنجاییکه عربستان نقشآفرینی ایران در معادلات سیاسی بحرین را تهدیدی برای سیاستهای منطقهای خود قلمداد میکند؛ لذا در تلاش برای محدود کردن قلمروی نفوذ ایران در بحرین برآمده است. این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال اصلی است که عربستان سعودی برای کنترل و مهار ایران در بحرین دست به چه سیاستی زده است؟ فرضیه پژوهش حاضر این است که عربستان باهدف جلوگیری از تغییرات و پویشهای دموکراسیخواهانه در بحرین، در تلاش برای جلوگیری از تأثیرات نرم جمهوری اسلامی ایران بر ژئوپلیتیک تشیع در بحرین برآمده است و از این طریق از سرریز شدن تحولات داخلی بحرین به مناطق شرقی خود ممانعت میورزد. یافتههای تحقیق نشان میدهد؛ تغییر رژیم آلخلیفه، ضمن تأثیر بر سیاستهای انرژی عربستان، مطالبات سیاسی شـیعیان در منـاطق شرقی عربستان را افزایش خواهد داد و آنهـا را از انـزوای ژئـوپلیتیکی فعلـی رهـایی خواهـد بخشید. این امر ضمن ارتقای جایگاه جمهوری اسلامی و محور مقاومت در منطقه، ایجاد شکاف سیاسی و اجتماعی در درون جامعه عربستان را در پـی خواهد داشت.
حمید درج؛ حسین مسعودنیا
چکیده
امروزه بحران سوریه به یکی از مهمترین موضوعات بینالملل تبدیلشده و توجّه بسیاری از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را به خود معطوف کرده است. در این میان، بررسی رویکرد و منافع سه کشور ایران، ترکیه و عربستان نسبت به این بحران و تلاش هر یک برای شکلدهی به معادلات و نظم منطقهای مطلوب در راستای اهداف و منافع خود و همپیمانان ...
بیشتر
امروزه بحران سوریه به یکی از مهمترین موضوعات بینالملل تبدیلشده و توجّه بسیاری از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را به خود معطوف کرده است. در این میان، بررسی رویکرد و منافع سه کشور ایران، ترکیه و عربستان نسبت به این بحران و تلاش هر یک برای شکلدهی به معادلات و نظم منطقهای مطلوب در راستای اهداف و منافع خود و همپیمانان منطقهای حائز اهمّیّت فراوان است. سؤال اصلی مقاله این است که سه کشور ایران، ترکیه و عربستان در قبال تحولات سوریه چه رویکرد و منافعی را دنبال میکنند؟ فرضیّۀ مقاله این است که ایران برای حفظ و افزایش نفوذ راهبردی خود در منطقه شامات بهویژه لبنان، به حمایت از بشار اسد برخاسته است. از طرفی، ترکیه اگرچه در ابتدا رویکرد براندازانه را اتخاذ میکرد؛ اما به خاطر نگرانی از امنیت و ثبات سیاسی خود ناشی از تحولات منطقه کردستاننشین سوریه، هماکنون سیاست همکاری و همراهی با ایران و روسیه را در پیش گرفته و برای حل بحران سوریه و آیندۀ این کشور، راهحل دیپلماتیک را دنبال میکند. همچنین عربستان برای مقابله با نفوذ منطقهای ایران و گسترش گفتمان سلفیگری، همچنان سیاست براندازی اسد را دنبال میکند. برای تحلیلدادههاازروشتحلیلِکیفیاستفادهشدهاست.
حمید درج؛ حشمت الله فلاحت پیشه
چکیده
به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان روابط بین الملل، قرن بیست ویکم را باید قرن اوراسیا دانست که تسط بر آن سیادت و سروری بر جهان را ایجاد می کند. ایالات متحده از جمله بازیگرانی است که در تلاش است تا تحّکم همه جانبه خود را در این منطقه ژئوپلیتیک توسعه بخشد. در این راستا؛ مثلث ایران، روسیه و چین با هدف تأمین اهداف و منافع منطقه ای، توانمندی ...
بیشتر
به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان روابط بین الملل، قرن بیست ویکم را باید قرن اوراسیا دانست که تسط بر آن سیادت و سروری بر جهان را ایجاد می کند. ایالات متحده از جمله بازیگرانی است که در تلاش است تا تحّکم همه جانبه خود را در این منطقه ژئوپلیتیک توسعه بخشد. در این راستا؛ مثلث ایران، روسیه و چین با هدف تأمین اهداف و منافع منطقه ای، توانمندی های خود را در ایجاد اتحاد استراتژیکِ ضدهژمون، به کار گرفته اند و مانع از تحقق اهداف و سیاست های یکجانبه گرایانه آمریکا در اوراسیا می شوند. شرایط پیش گفته، این پرسش را بوجود می آورد که سه کشور ایران، روسیه و چین برای مقابله و کاهش نفوذ آمریکا در اوراسیا دست به چه سیاستها و اقداماتی زده اند؟ فرضیۀ قابلطرح این است که از آنجایی که سه کشور ایران، روسیه و چین بهطورفزاینده خود را مورد اهداف آمریکا می بینند؛ لذا برداشت تهدیدآمیز و ترس از محاصرهشدن، آنها را در صفحه شطرنج اوراسیا دور هم گرد آورده است. در این راستا، سه کشور، ضمن مخالفت با تحمیل هژمونی جهانی آمریکا، در راستای مهار و بهزانودرآوردن این بازیگر سلطه طلب گام برمی دارند و از این طریق به شکل دادن ترتیبات و نظم منطقه ای موردنظر با هدف تضمین و تأمین اهداف و سیاست های منطقه ای خود در صحنه سیاست اوراسیا مبادرت می ورزند. تحقیق حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر نظریۀ ژئوپلیتیک شکل می گیرد.